گهگاه طاقت من را نيز ندارد , دلش ميخواهد فقط باشد , البته اينجانب زن گرفتهام تا از تنهايي درآيم . به خودش نيز گفتهام در حالتي كه قرار بود فقط باشي , چرا وصلت كردي؟ از زماني يادم ميايد اهل رفت وآمد بودم . روزي كمبود كه در منزل باشم , يــا با خـانوادهام خارج بوديم يـا ميهمان داشتيم يا اين كه با دوستانم به گشت و گـذار بودم . مدام دلم ميخـواست همسري نظير خـودم داشته باشم تـا همراه و همگام اينجانب در توده باشد , اما نميدانم چرا به پاي علاقه در يك نگـــاه سوختم . دلم نمي خواهد ناراحتش كنم , البته ديگر از اين وضع و اوضاع و بيحوصلگيهايش خسته شدهام . . .
دمي بدون صدا و تنهايي و ديگر هيچ . . .
دلتان نميخواهد در توده و ديده باشيد . اين را به همسرتان نيز گفتهايد , البته وي صحيح برخلاف شما به مناسبتهاي گوناگون پايكوبي مي گيرد و به قــول خودتان اداي آدمهـاي خوشبخت را در مي آورد . چه بسا دوران عقد را رويــايي كرده و گهگاه با حضور دوستانش شب شعر مي گيرد يا اين كه شمارا به ضيافتهاي ناگهاني دعوت مينمايد و چقدر عصبـاني مي شويد . بيشتر از اين كه قـبلاً گفتهايد دوست نداريد , امـا وي نيز استدلال دارااست و آن اينكه معاش را اينگـونه دوست داراست .
به لحاظ شما بسيار نيز ديدني نيست بشر بخواهد مدام در اختيار خويش و دلش قرار بگيرد , پس ادب و بي صدا كجاست . دلتـان براي تمام اوقــات مجـردي تنگ شده , همـه آنوقتهـايي كه خـودتان را با كتاب و فيلم مشغــول ميكرديد و كسي سراغتان را نميگرفت , البته پذيرش فرمائيد حالا كه عقد كردهايد شايسته ترين زمان را براي تمرين و رهـايي از عادات قبلي خواهيد داشت , پس كم كم استارت نماييد .
چه شود؟
فكـرش را بكنيد همسران در معاشرت به تفــاهم نرسند ; صحيح وقتي كه مرد يا اين كه زن دلش ميخـواهد همسرش در حضـور همياران و اقوام باشد و تزويج خويش را اعلام نمايد , همسرش هوس تنهايي به سرش بزند و نو اين دفعه نخستين و آخرش نيز نباشد . هر توشه به يك عذر از حضور در توده طفره برود و يا اين كه با عذرهايي نابهجا از جماعت بدور شود . يا اين كه همسري كه تمام وقتش به كــار و درس قبلي و كليه دوستانش به عبارتي همكلاسيهاي دانشكده يا اين كه همكارانش ميباشند نميتواند به يكباره از عادات خويش به دور شود و بشود يك ايدهآل اجتماعي براي نصفه گمشدهاش . به ندرت اين رفتارها در دوران عقد تأثير مي گذارد و شيريني اين روز ها با تلخي بحثهاي تكراري و جوابهايي زيرا «همينه كه هست» طي ميگردد . هيچكدام از طرفين نيز حاضر نيست غلط خويش يا اين كه به عبارتي عـادت رايج خود را تحقيق كند و به انديشه راهحل بيفتد . مـعاشرت گرچه عالي است و از ملزومات دوران عقد , البته برهان نميشود تــازه عروس و داماد به زور به آن بدن دهند , آن تقارن زماني وقتي كه هنوز جرات و شجاعت و رابطه ها برخورد با نيز را كسب نكردهاند .
علاج حادثه قبلي از وقوع بايستي كرد
دليلش را به راحتي ميتوان يافت ; عدم آشنايي از نيز . صرفا كافي است پيشين از عقد و تزويج با خويش و طرف مقابلتان رو راست باشيد . درحالتي كه به گوشه گيري عادت كردهايد و حضور در عده آزارتان مي دهد يا اين كه از داد و فرياد بيزاريد يا اين كه دلتان مي خواهد هر روز با يك برنامه خاص براي همنشيني و جمعهاي صميمانه و فــاميلي وقت بگذاريد , لطفاً بازگو فرمائيد تـا مشكلات زيرا شك و ترديد در تعيين و يا اين كه دشواري تصميمگيري را نداشته باشيد . صرفا با خويش و وي درستگو باشيد .
شناخت با معاش مردان منزوي
در شرايطيكه مرد منزوي وصلت نمايد , موازي با همسرش معاش مي نمايد خير كنار وي . وي به معاش خودش ميپردازد و عقيده دارااست همسرش نيز مي بايست معاش خودش را داشته باشد . كناره گيريش سبب مي گردد در نگاه ساير افراد شخصي فاقد اعتمادبه نفس به حيث رسد كه اما همين ويژگي بعضي دختران را تحريك مي نمايد كه نقش يك مراقب و ناجي را براي اين شخص ايفا نمايند . اين دختران مثل مادري كه براي فرزندش دلسوزي مي نمايد , با وي اخلاق و رفتار مي نمايند البته مي بايست با خبر باشند شخصي را براي همسري گزينش كرده اند كه به هيچ عنوان نيازي به آنها ندارد . معمولا دختراني كه شخصيت پشتوانه دارا هستند , جذب مرد منزوي ميگردند , چون از ياري رساني و حمايت از وي لذت ميبرند .
گهگاه طاقت من را نيز ندارد , دلش ميخواهد فقط باشد , البته اينجانب زن گرفتهام تا از تنهايي درآيم . به خودش نيز گفتهام در حالتي كه قرار بود فقط باشي , چرا وصلت كردي؟ از زماني يادم ميايد اهل رفت وآمد بودم . روزي كمبود كه در منزل باشم , يــا با خـانوادهام خارج بوديم يـا ميهمان داشتيم يا اين كه با دوستانم به گشت و گـذار بودم . مدام دلم ميخـواست همسري نظير خـودم داشته باشم تـا همراه و همگام اينجانب در توده باشد , اما نميدانم چرا به پاي علاقه در يك نگـــاه سوختم . دلم نمي خواهد ناراحتش كنم , البته ديگر از اين وضع و اوضاع و بيحوصلگيهايش خسته شدهام . . .
دمي بدون صدا و تنهايي و ديگر هيچ . . .
دلتان نميخواهد در توده و ديده باشيد . اين را به همسرتان نيز گفتهايد , البته وي صحيح برخلاف شما به مناسبتهاي گوناگون پايكوبي مي گيرد و به قــول خودتان اداي آدمهـاي خوشبخت را در مي آورد . چه بسا دوران عقد را رويــايي كرده و گهگاه با حضور دوستانش شب شعر مي گيرد يا اين كه شمارا به ضيافتهاي ناگهاني دعوت مينمايد و چقدر عصبـاني مي شويد . بيشتر از اين كه قـبلاً گفتهايد دوست نداريد , امـا وي نيز استدلال دارااست و آن اينكه معاش را اينگـونه دوست داراست .
به لحاظ شما بسيار نيز ديدني نيست بشر بخواهد مدام در اختيار خويش و دلش قرار بگيرد , پس ادب و بي صدا كجاست . دلتـان براي تمام اوقــات مجـردي تنگ شده , همـه آنوقتهـايي كه خـودتان را با كتاب و فيلم مشغــول ميكرديد و كسي سراغتان را نميگرفت , البته پذيرش فرمائيد حالا كه عقد كردهايد شايسته ترين زمان را براي تمرين و رهـايي از عادات قبلي خواهيد داشت , پس كم كم استارت نماييد .
چه شود؟
فكـرش را بكنيد همسران در معاشرت به تفــاهم نرسند ; صحيح وقتي كه مرد يا اين كه زن دلش ميخـواهد همسرش در حضـور همياران و اقوام باشد و تزويج خويش را اعلام نمايد , همسرش هوس تنهايي به سرش بزند و نو اين دفعه نخستين و آخرش نيز نباشد . هر توشه به يك عذر از حضور در توده طفره برود و يا اين كه با عذرهايي نابهجا از جماعت بدور شود . يا اين كه همسري كه تمام وقتش به كــار و درس قبلي و كليه دوستانش به عبارتي همكلاسيهاي دانشكده يا اين كه همكارانش ميباشند نميتواند به يكباره از عادات خويش به دور شود و بشود يك ايدهآل اجتماعي براي نصفه گمشدهاش . به ندرت اين رفتارها در دوران عقد تأثير مي گذارد و شيريني اين روز ها با تلخي بحثهاي تكراري و جوابهايي زيرا «همينه كه هست» طي ميگردد . هيچكدام از طرفين نيز حاضر نيست غلط خويش يا اين كه به عبارتي عـادت رايج خود را تحقيق كند و به انديشه راهحل بيفتد . مـعاشرت گرچه عالي است و از ملزومات دوران عقد , البته برهان نميشود تــازه عروس و داماد به زور به آن بدن دهند , آن تقارن زماني وقتي كه هنوز جرات و شجاعت و رابطه ها برخورد با نيز را كسب نكردهاند .
علاج حادثه قبلي از وقوع بايستي كرد
دليلش را به راحتي ميتوان يافت ; عدم آشنايي از نيز . صرفا كافي است پيشين از عقد و تزويج با خويش و طرف مقابلتان رو راست باشيد . درحالتي كه به گوشه گيري عادت كردهايد و حضور در عده آزارتان مي دهد يا اين كه از داد و فرياد بيزاريد يا اين كه دلتان مي خواهد هر روز با يك برنامه خاص براي همنشيني و جمعهاي صميمانه و فــاميلي وقت بگذاريد , لطفاً بازگو فرمائيد تـا مشكلات زيرا شك و ترديد در تعيين و يا اين كه دشواري تصميمگيري را نداشته باشيد . صرفا با خويش و وي درستگو باشيد .
شناخت با معاش مردان منزوي
در شرايطيكه مرد منزوي وصلت نمايد , موازي با همسرش معاش مي نمايد خير كنار وي . وي به معاش خودش ميپردازد و عقيده دارااست همسرش نيز مي بايست معاش خودش را داشته باشد . كناره گيريش سبب مي گردد در نگاه ساير افراد شخصي فاقد اعتمادبه نفس به حيث رسد كه اما همين ويژگي بعضي دختران را تحريك مي نمايد كه نقش يك مراقب و ناجي را براي اين شخص ايفا نمايند . اين دختران مثل مادري كه براي فرزندش دلسوزي مي نمايد , با وي اخلاق و رفتار مي نمايند البته مي بايست با خبر باشند شخصي را براي همسري گزينش كرده اند كه به هيچ عنوان نيازي به آنها ندارد . معمولا دختراني كه شخصيت پشتوانه دارا هستند , جذب مرد منزوي ميگردند , چون از ياري رساني و حمايت از وي لذت ميبرند .